سه روز رها شدن از خود
سه روز تا نهایت وقت است؛ سه روز تا ابدیت ؛ سه روز برای آخرین پرواز.
آسمان، مشتاقانه آغوش گشوده تا پرواز در بینهایتمان را نفس بکشد.
پلک که میبندی، صدای بال فرشتهها را میشنوی. چقدر به خداوند نزدیکم؛ نزدیکتر از فرشتههای مقرّب!
سه روز فرصت از خویشتن رها شدن ؛ سه روز فرصت بریدن از دو روزه دنیایی؛ سه روز برای پرهیزگاری. سه روز، در خویش مینگری و در خویش زندانی میمانی، تا نفس اماره در مسجد، پاک و طاهر شود و پیشانیات، بوی سجدههای امام چهارم را بگیرد.
مهربانتر از تو چه کسی؟!
مهربانتر از تو، سراغ ندارم.
همه گناهانم را میبینی؛ اما هر بار، با مهربانی بیشتر از پیش، مرا به خود میخوانی؛ به خانه امن خویش میسپاری تا سه شبانهروز، عطر خداوندیات را از جانم لبریز کند. به گلدستههای مسجد سپردهای، بهترین آوازهای داوودی را اذان کنند و در گوش ما، حضور مهربانیات را زمزمه کنند. من، سراپا تسلیم، به شوق زیارت عطر خداوندیات، پیشانی خویش به سجده میسایم و با اشک، درِ رحمت بیپایان تو را میکوبم که: «الهی العفو، الهی...».