بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهدا ، امام زادگانِ عشق اند که مزارشان زیارتگاهِ اهلِ یقین است

بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهدا ، امام زادگانِ عشق اند که مزارشان زیارتگاهِ اهلِ یقین است

بسم رب الشهدا و الصدیقین

دلم برای یک نفر تنگ است . . .

نمی دانم کجاست. . .

نمی دانم چه می کند. . .

حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم. . .

رنگ موهایش را نمی دانم. . .

لبخندش را هم. . .

فقط میدانم که باید باشد و نیست. . .

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهدی زین الدین» ثبت شده است

 - اولین بار که لیلا پرسید: مامان چند سال با هم زندگی کردید؟توی دلم گذشت سی سال،چهل سال.

ولی وقتی جمع و تفریق میکنم،میبینم دو سال و چند ماه بیشتر نیست.باور نمیشه.

-ازش گله کردم که چرا دیر به دیر سر میزند.گفت:پیش زن های دیگه ام. گفتم چی؟

گفت:نمی دونستم چهارتا زن دارم؟

دیدم شوخی میکند.چیری نگفتم.گفت:جدی میگم.من اول با سپاه،بعد با جبهه،بعد با شهادت،آخرش هم با تو ازدواج کردم.

-وضع غذا پختنم دیدنی بود.براش فسنجان درست کردم.چه فسنجانی!

گردوها را درسته انداخته توی خورش.آن قدر رب زده بودم که سیاه شد.برنج هم شور شور بود.

نشست سر سفره.دل تو دلم نبود.غذایش را تا آخر خورد.بعد شروع کرد به شوخی کردن که چون تو قره قروت دوست داری،به جای رب قره قروت ریخته ای توی غذا چند تا اسم هم برای غذایم ساخت،ترشکی،فسنجون سیاه.

آخرش گفت:خدا رو شکر .دستت درد نکنه

 

برگرفته از صحبتهای همسر شهید

۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۰۰