۰
۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۱۷
روزی روزگـاری..! بمـب بود..مـوشک و ویرانی هـم بـود..!
و کسی کـه از مال و جان و فـرزندش میگذشت.. بود و نبـود اینـها را قـحطی نمیدانست..؟
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیهاست
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد
. . .