آخرین مکالمه ی بسیم گروهانِ در محاصره ...
انشالله ابوالفضل دستات رو بگیره
آخرین مکالمه ی بسیم گروهانِ در محاصره ...
ــــــ حسین، حسین، حسین ...
* جانم فدای لب عطشانت، عباسام، بگوشم ...
ــــــ مؤمن خدا! عباس جان! فرشته ها بالهاشون سوخت. پس کجاست کاسه ی کوثر؟
* حسین جان! خفاشها این عقب لونه کردند. قاصدک ها انشالله در راهند ...
ــــــ عباس جان! غبار سنگینه. نکنه قاصدک هات قبله رو گم کنند. حسین، حسین، حسین، مفهوم شد ...
* حسین جان، شرمنده فرشته هات. ابرِ سیاه رو سرمون سنگینی می کنه. بارشش قطع نمی شه. به
فرشته هات بگو اوج نگیرند ... سه دو بگوشم مفهوم شد ... مفهوم شد، به گوش باش حسین جان ...
ــــــ عباس، عباس، عباس.
* جانم فدای امام، بگوشم.
ــــــ حسین جان! عباس بارانی شده، قربون فرشته هات برم که غریب شدند امروز ...
* عباس جان! غربت چیه! عاشق مولا که غریب نمی مونه ...
ــــــ حسین جان! جانم فدای لاله هات. کاش عباس بی دست نمی شد ... حسین تنها بمونه ...
* عباس جان! شبنم نشین دستاتم. یا علی برادر، تا طوفان در دشت است، خارها را درو می کنیم به فضل
جدت. شاید این آخرین قاصد باشد از باغ لاله ها ...
ــــــ حسین جان! این چه حرفیه؟ نداشتیم. عزیز دلم! روح شبنم را در لاله ها زنده نگه دار ...
* جانم فدای مولا. شبنمی باقی نمونده تا لاله ها رو زنده نگه دارم ... حلالم کن عزیز دل. با شقایق های
زخمی جاری می شیم تو خیزران ...
ـــــ یا علی، انشالله به کوثر برسیم ...
* حسین جان! قبول باشه برادر. قولت یادت نره. دستمو باید بگیریها ...
ـــــــ عباس جان! فدای تو و جدت بشم. انشالله ابوالفضل دستات رو بگیره. تمام ...