ای غایب از نظر
سلام ای ساده ترین،
ای حل شده ی معمای تاریخ.
ای پایان رنج دوری.
تو پاسخ این رازی
هزار ساله ایه نهان شده در پس پرده ای به ضخامت تنهایی و بی یاوری.
پرده ای که دستی مردانه می طلبد برای دریدنش. دستی که شهامت افشای راز عاشقی را داشته باشد.
شهامت رسوایی.
آری سلام می کنیم به رسم آغاز زیارت نامه ها، به تو، ای باز مانده ی نسل برگزیده .
به تو ای آخرین فرمانده و بیعت ایستادگی می بندیم تا نفسی در سینه هست دست از جهاد نمی کشیم چه دیروز و جهاد اصغر چه امروز و جهاد اکبر.
یعت می بندیم به جهاد با نفس و عهد می کنیم در محضرت با شهیدان راه تو به ترک گناه.
عهد می بندیم به عبور از میدان مین های هوا و هوس که دشمن نفس بر سر راه دلمان تا رسیدن به تو کاشته است، ما چون تخریبچی ها جسم خواهش هایمان را بر این مین های مزاحم می اندازیم تا معبری باز شود برای پرواز روحمان تا محضر شما.